امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

امیرعلی جون

ییلاق

سلام پسری .خوبی عسلم؟چکار میکنی مامانی؟چندروز پیش رفتیم ییلاق.بابا یهو تصمیم گرفت بدون برنامه و هشدار قبلی بریم.علتش هم این بود که گفت  دوست داره بدون برنامه ریزی بریم گردش!!! من زیاد تمایل نداشتم آخه بخاطر تو میترسیدم ولی بابایی گفت تا نی نی نیومده حسابی بگرد که بعدا فقط باید تو خونه بمونی.رفتیم و خوشبختانه بخیر گذشت خوب هم بود یه تنوع و تفریحی شد.چند شب قبل هم من و هم مامان جون خوابتو دیدیم. من خواب دیدم تو کپل و خوشگل و درشتی با موهای روشن و چشمهای کشیده شبیه بچگیهای دایی مجید. مامان جون خواب دید شبیه من  و خاله رهاهستی.درکل  هرسه تا مون تا حد زیادی شبیه بهم هستیم اگه خوابها واقعی باشه پس ...
28 فروردين 1392

بدون عنوان

سلام. سلام به پسر گلم. از وقتی تصمیم گرفتم دیگه افکار منفی نداشته باشم همش به این فکر میکنم یعنی تو چه شکلی هستی؟ خوشگلی؟ بور یا سبزه؟ کپل یا لاغر؟سلامتیتو سپردم به خدا و امام رضا که مواظبت باشن صحیح و سالم باشی.یعنی شبیه داییها میشی یا عموها؟شبیه خودم یابابایی؟!بابا خیلی دوستت داره عزیزم. از الان واست یه عالمه نقشه کشیده.گاهی فکر میکنم یعنی من بیشتر دوستت دارم یا بابایی؟بگذریم..دیروز جات خالی با بابایی رفتیم پارک جنگلی بعد از کلی  خرید و ایستادن تو صف بنزین و گشتن واسه یه جای خوب همینکه وسایلو از ماشین بیرون اوردیمو نشستیم خاله رها زنگ زد که دارم میام خونه ت! لبو لوچه ام آویزون شد نه میخواستم پارکو ازدست بدم نه خاله رها رو...ولی خاله ر...
24 فروردين 1392

بدون عنوان

  سلام پسر گلم خوبی مامانی؟چطوری؟چکار میکنی عزیزم؟یکی دوروز تکون نخوردی ساکت و مظلوم شده بودی خیلی نگران شدم متاسفانه همیشه افکار منفی دارم و زود دلشوره و نگرانی میاد سراغم.مخصوصا صبحها که بیدار میشم همش میگم وای نکنه دیشب بد خوابیدم و تو اذیت شدی؟ نکنه بهت آسیب رسونده باشم؟هروقت نگران میشم واست قران میخونم تا قلبم آروم بشه عزیز دلم.دو روز پیش همراه خاله ستاره و بابا رفتیم واست تخت و کمد خریدیم. البته مامان جون واست خرید ما فقط رفتیم انتخاب کردیم .خودمم میدونم خیلی زوده ولی خوب چیکار کنیم مامان جون عجله داره هر چی باشه تو اولین نوه هستی.فکر کنم هنوز نیومده تو رو بیشتر دوست داره تا منو! همش میگه مواظب خودت باش اگه اتفاقی واسه بچه بیفت...
22 فروردين 1392

آذر91

پسر گلم من این وبلاگو برای تو و بخاطر تو و به عشق تو درست کردم. امیدوارم  وقتی  بزرگ شدی و مامان این وبلاگو بهت نشون داد همه صفحات و خاطراتشو با عشق بخونی همون طور که من دارم کلمه به کلمه شو با عشق و اشک برات مینویسم..........نمیدونم چرا دارم زار میزنم و با گریه اینارو مینویسم .خدارو شکر همه چی خوبه و مشکلی نیست پس این همه گریه واسه چیه؟! خیلی حرف دارم. یه عالمه از کجا شروع کنم؟آها از فروردین91 که همه باهم رفتیم مشهد .منو بابایی  اولین بار بود که باهم رفتیم مشهدآخه ما مهر90 عروسی کردیم و تا عید91 نتونستیم جایی بریم.هماهنگ کردیم که اولین چیزی که از امام رضا میخوایم یه نی نی سالم باشه و من گفتم یا امام رضا میخوام دفعه ب...
19 فروردين 1392

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام.سلام به خدای خوب و خوشگل و نازم .خدا جون اول ازت تشکر میکنم و ممنونم بخاطر همه چیزهایی که بهم دادی و بعد هم ازت خواهش میکنم مراقب پسر گلم باش.مرسی خدا جون
19 فروردين 1392
1